خدا رو شکر تو رو دارم
عشق مامان. سلام ، پسرم این ماه خیلی از لحاظ عاطفی کارات شیرین شده اشخاصی که دوست داری بغل می کنی می بوسی ، محبت کردن رو خوب یاد گرفتی من و بابات رو هم که دیگه دیونه خودت کردی همچین از ته دل مامان بابا میگی که می خوام بخورمت از لبامون بوس مون می کنی . صبح که بابایی می خواد بره سر کار دستش رو می گیری خلاصه که واقعا یدونه ای . کارهای زیادی یادگرفتی بیشتر وقت ها تو خونه بدونه پوشک می مونی و دستشویی ت رو میگی اما بازم بیرون رفتنی پوشکت می کنم ولی خودت هم زیاد دوست نداری پوشک بشی . خیلی استقلال طلبی دوست داری اکثر کارات رو خودت انجام بدی مخصوصا غذا خوردن . استفاده از کلمه نه رو هم خوب بلدی ولی حرف زدنت زیاد پیشرفت نکرده جز کلمات قبلی اسم خاله هما رو یاد گرفتی . حرف زدنت مثل ژاپنی ها میمونه کلی همه می خندن چون خیلی جدی و پشت سر هم میگی تازه گه گاهی شعر هم می خونی که کلی می خندیم. . محمدهانی من و بابا هادی عاشقققققققتیممممممم . بریم سراغ عکسها
محبت پدرو پسر
عاشق این اسباب بازی هات هستی هر جا بریم تا برسی خونه از کیفت در میاری تا باهاشون بازی کنی
هفته پیش جمعه رفتیم امامزاده علی اکبر چیذر بعد رفتیم پارک آب و آتش کلی پیاده روی کردی بغلت می کردیم شاکی می شدی
اون روز مرتضی پاشایی از دنیا رفته بود و مردم تو پا رک جمع شده بودن براش شمع روشن کرده بودن و آهنگهاشو می خوندن ( خدا بیامرزدش واقعا صدای قشنگی داشت)
این جلیقه هم که مامان شهناز پارسال برات بافته بود یه چند روز سوژت بود هی میوردی میگفتی تنت کنم
بعضی شبا قبل از خواب برات کتاب می خوندم یه شب اومدم دیدم خودت داری این کار رو می کنی کلی ذوقیدم
مدلهای مختلف خوردنت بستنی ، انار، شکلات صبحانه و غیره
این قوچ بیچاره هم حریف تمرینیته همجوره لهش می کنی
داری با بابا خسرو تلفن حرف میزنی به زبان ژاپنی:)
استاد داغون کردن زنگی منی اینم کفشهای سیسمونیته که از کمد در اوردی پوشیدی تو عکس بعد هم تمام گیره های لباس رو انداختی تو روغن :(
تو هفته یکی دوباری سجاد رو می بینی و با هم بازی می کنید
عاشق این